محل تبلیغات شما



شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند.(مقام معظم رهبری)
ترور ناجوانمردانه وشهادت مظلومانه سپهبد حاج قاسم سلیمانی، نماد مبارزه با تروریست و افراطی گری را به محضر حضرت ولیعصر (عج )تبریک و به رهبر معظم انقلاب و امت گسترده اسلامی تسلیت عرض می نمائیم.
شهادتت مبارک حاج قاسم-سردار دلها

وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقام».و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.


چند سالی است حوالی 26 بهمن ماه ( 14 فوریه ) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی شلوغ می شود. همه جا اسمValentine     به گوش می خورد. اغلب بچه مدرسه ای ها می دانند که " در قرن سوم میلادی در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلو دوم. کلو عقاید عجیبی داشته است از جمله این که سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می‏کند. کلو به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرأت کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس ( ولنتاین )، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلو دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شود. از این رو او را به عنوان شهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق! "
این که کشیشی بیاید و پسرهای مجرد را به دخترهای مجرد برساند و برایشان عقد ازدواج جاری کند و چنین امر خیری بزرگ داشته شود، هیچ ایرادی ندارد. اما متأسفانه چنین روزی بیش‏تر روز دختربازی و پسربازی شده است و دخترها و پسرها بدون عقد شرعی با هم مرواده دارند و به همدیگر هدیه می‏دهند.
تردیدی نیست که این سنتی غربی و غیر اسلامی است و اهتمام به آن ترویج گناه و بدعت است. در اسلام معنا ندارد که دختران و پسران نامحرم روابط غیر شرعی با هم داشته باشند و به هم هدیه بدهند.

چاره چیست؟
حال با این بدعت و سنت غیر اسلامی چه باید کرد؟ مهم‌ترین راه حل‌هایی که پیشنهاد کرده‌‌اند، به این قرار است:


امروز ديگر شعار "مرگ بر آمريکا" محدود به مرزهای نظام مقدس جمهوری اسلامی نیست؛ اين بانگ استکبارستیز ايرانيان اکنون تبديل به شعاری جهانی شده که هر جا و هر مکان‌، دژخيم سلطه‌جويی پنجه‌های زياده‌خواهی خويش را برای غارت و چپاول عزت و سرمايه انسان‌های مظلوم و ستمديده گشوده باشد، نهيب آن رويای و دست‌اندازی را به کابوسی بدل می‌سازد.
 حافظه تاریخی ملت ایران، حوادث و وقایع بسیاری را در خود حک کرده است. در اين بين، شیوه مواجهه ملت بزرگ ما با این وقایع، بیانگر روحیه استکبارستیزی و حق‌طلبی آنان بوده است.

روحیه استکبارستیزی و حق‌طلبی مردم ايران که بی‌شک برگرفته از تعالیم اسلام ناب محمدی(ص) است، سرانجام با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی تجسم عینی یافت و زنگ‌های خطر را برای نظام سلطه جهانی به صدا در آورد و منجر شد تا مستکبران از بیم الگو شدن ایران، تمام تلاش خود را برای ناکارآمد نشان دادن آن به کار گیرند.

تحميل جنگ 8 ساله، هدف قرار دادن هواپيمای مسافربری و به شهادت رساندن تمامي مسافران آن، تهاجم فرهنگی، تحریم‌های 35 ساله اقتصادی، حمایت از گروه‌های تروریستی و ترور مستقیم دانشمندان و اندیشمندان کشور تنها برخی از اقدامات خصمانه نظام سلطه برای مهار روحیه استکبارستیزی مردم ایران بوده است.



ساليان متمادی تجربه خوی استکباری، تجربه‌های پرشماری برای مردم ايران به ارمغان آورده است؛ خباثت‌هایی همچون، راه انداختن کودتای 28 مرداد، حمايت از رژيم منحوس پهلوی، چپاول منابع اقتصادی، فرهنگی و انسانی ايران قبل از انقلاب و کودتای نوژه، راه‌اندازی و مداخله در جنگ تحميلی، مسدود کردن دارايی‌های ايران، تحريم‌های يک‌جانبه اقتصادی، سياسی، تکنولوژيکی و کارشکني و اخلال در روند سازندگی کشور و تلاش برای متوقف کردن پيشرفت‌های صلح‌آميز هسته‌ای ايران و نيز دخالت آشکار در مسائل داخلی کشورمان همه و همه تبديل به بغضی شده است که  در شعار "مرگ بر آمريکا" تجلی پيدا کرده است.



چنانکه امام خميني (ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران، در راستای همراهی با مردم انقلابی و رويکردشان نسبت به آمريکا و ساير دول سلطه‌گر مي‌فرمايند:" ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‏‌ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‏‌ایم، ما شعار مرگ بر آمریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان، در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمريکا تماشا کرده‌ايم، ما همه شعارهايمان را با عمل محک زده‌ايم".



آن پير فرزانه سفر کرده از بغض مالامال از خشمی که سينه‌های ايرانيان را از درون می فشرد آگاهی داشتند به همين علت به مردم ايران توصيه فرمودند:" هرچه فرياد داريد بر سر آمريکا بکشيد".

 شعار "مرگ بر آمريکا" در واقع، یک هشدار و بیدارباش دائمی جهت آگاهی در مقابل توطئه‌های دائمی آمریکا، در قبال ملل مسلمان و آزاده ایران و جهان است.



آنچه تداوم این شعار را رقم زده است؛ نخست روح ظلم‌ستیزی مردم ایران که نیروی ایجاد انقلابی عظیم را داشتند و دیگر رسوایی آمریکا در این که نشان داد مظهر بیداد و فرعونیت است و از هیچ و جنایت و خیانتی برای شکستن عمود خیمه استقلال و به قفس در آوردن آزادی این ملت، فروگذار نمی‌کند. این دو عامل، همچون دو بال پر‌توان‌، شعار "مرگ بر آمریکا" را در سپهر شعور تاریخی مردم ایران به اوج رسانید.

یکی از وظایفی که بر هر مسلمانی واجب است، اعلام برائت و بیزاری از دشمنان اسلام می‌باشد و این بیزاری، در زبان و عمل ظهور می‌یابد. در نظر گرفتن ابعاد توطئه و جنایات آمریکا برضد مردم ایران و سایر ملت‌های مظلوم جهان و خصومت و دشمنی آشکار آن با دین اسلام، جای شکی باقی نمی‌گذارد که آمریکا نمونه بارز شرک، کفر، عصیان و استکبار در جهان است و مسلمانان، نه تنها موظف به بیان این انزجار می‌باشند، بلکه وظیفه دارند در عمل نیز با آن مبارزه نمایند؛ تا هرگونه سیطره و سلطه این استکبار بر مسلمانان برداشته شود.



شعار "مرگ بر آمریکا"، دارای آثاری حیات بخش در داخل و در سطح جهانی است. این شعار، ندایی است که بر سنت و کلام حق استوار است. در ثنای اين بانگ الهی، دست‌کم دو وجه مثبت ديگرمی توان برشمرد؛ نخست وجه ی و بین‌المللی آن است، یعنی صلابت "مرگ بر آمریکا"، بیان حق و فریاد مظلومیت است و پلیدی ظالم را آشکار و رسوا می‌سازد و جسارت در برابر ظلم را در میان مردم جهان، پدید می‌آورد و ظالم را ذلیل و پریشان می‌کند.

اثر روان‌شناختی، مزيت ديگر اين شعار است، آنجا که اظهار تنفر از ظالم، ترحم بر مظلوم را در دل تقویت می‌کند و انسان را از تمایل به ظلم و ظالم باز می‌دارد. همانگونه که امروزه شاهد آن هستیم که این شعار در بسیاری از کشورها و در ميان ملل ستمديده و مظلوم تکرار می‌شود.

دول استکباری و در رأس آن‌ها آمریکا، برای جلوگیری از همه‌گیر شدن این باور، دشمنی‌های خود را آشکارتر از گذشته دنبال کردند و چند سالی با تشدید جنگ در جبهه‌های اقتصادی به تعبیر خود "تحریم‌های فلج‌کننده" را در دستور کار خود قرار داده‌اند. اما حاصل اين دشمنی‌ها چه بود؟



امروز ديگر شعار "مرگ بر آمريکا" محدود به مرزهای نظام مقدس جمهوری اسلامی نمانده است. اين بانگ استکبارستیز ايرانيان اکنون تبديل به شعاری جهانی شده که هر جا و هر مکان‌، دژخيم سلطه‌جويی پنجه‌های زياده‌خواهی خويش را برای غارت و چپاول عزت و سرمايه انسان‌های مظلوم و ستمديده گشوده باشد، نهيب آن رويای و دست‌اندازی را به کابوسی بدل سازد.

شرايط و وقايع كنونی جهان، به گونه‌ای نيست كه بتوان به سادگی از كنار آن گذشت. گوشه گوشه دنيا حوادث جديدی را تجربه مي‌كند.
بحران مالی جهانی در چند سال گذشته كه بيش از همه جهان غرب را درگير خود کرد، پس از فرودی ملايم دوباره اوج گرفته است. طی سال‌های گذشته كمپانی‌های بزرگ مالی و اقتصادی در غرب ورشكسته و بسياری از صنايع و تجارت‌های بزرگ دنيا مستقيم يا غيرمستقيم متضرر شده‌اند.

چند سال پيش و در پی جرقه‌ای بسيار كوچك و ناچيز در تونس، موجي از اعتراضات سركش، منطقه شمال آفريقا و خاورميانه را در بر گرفت و "بيداری ملل اسلامی" با سرعتی فزاينده پيش رفت تا آنجا كه "مبارك"، يكی از اصلی‌ترين شركای اسرائيل در منطقه، سقوط كرد و خاطر غاصبان قدس، مشوش و آشفته شد.

مدتی بعد طوفان اعتراضات به شكلي بي‌سابقه، ابتدا در اروپا و سپس در ايالات متحده وزيدن گرفت. گرچه به نظر مي‌رسد سخن معترضان در غرب، مبدأ و مبنايی متفاوت از كشورهای منطقه ما دارد، اما نمي‌توان همزمانی آن را بر پايه تصادف دانست؛ بماند كه بسياری از معترضان اذعان داشته‌اند كه در روش‌های اعتراضی خود، از حركت مردم خاورميانه به ويژه تحصن "ميدان التحرير" در" قاهره" الگو گرفته‌اند.




نبايد ترديد كرد كه جهان پس از "بيداری اسلامی" ‌هر چند كه با پيروزی كامل و تحقق همه اهداف همراه نباشد و جهان پس از "جنبش اشغال وال‌استريت" و جهان پس از رسوايی سيستم ليبرال سرمايه‌داری،با جهان پيش از اين حوادث شگرف، متفاوت خواهد بود؛ چنان‌كه جهان پيش از انقلاب اسلامی ايران با جهان پس از آن كاملاً متفاوت است.

به گفته "برژينسکی" مشاور سابق "کارتر" رييس جمهور اسبق آمريکا، واقعيت امر اين است که اوباما چاره‌ای جز پذيرش افول قدرت آمريکا و از بين رفتن دوران ابرقدرتی اين کشور ندارد.

سيطره آمريكا روز به روز در جهان كمرنگ‌تر مي‌شود و در حال حاضر كمتر كسی است كه در فضای بعد از فروپاشی شوروی قرار گرفته باشد! باراک اوباما رئيس‌جمهور آمريکا به همان مسير بوش پسر در سياست خارجی واشنگتن ادامه می دهد و حتی در اين خصوص برخی راهبردها را با شدت و حدت بيشتری دنبال مي‌کند.

شوکی که در خاورميانه به آمريکا وارد شده سبب شده است تا محاسبات واشنگتن در منطقه کاملا به هم بريزد. امروز اوباما همچنان در شوك ناشی از سقوط مهره‌های خود در منطقه قرار دارد و از سوی ديگر، وابستگان باقيمانده غرب در منطقه نيز حاشيه امنيتی برای خود متصور نيستند. هزينه‌های شكست ايالات متحده و رژيم صهيونيستی در منطقه روز به روز افزايش مي‌يابد و همين مسئله سبب شده است تا خود رسانه‌های غربی دست به كار شده و خطاهای تل آويو و واشنگتن در منطقه را به اوباما و نتانياهو يادآوری كنند.



اقتصاد ليبرالستی برساخته آمريکا ديگر تحمل بحران های اقتصادی را ندارد و دير يا زود از درون فروخواهد ريخت.آمريکا به اذعان سردمداران خودش ديگر صلابت و قدرت هميشگی را ندارد و روز به روز دچار ضعف و زبونی بيشتری مي‌گردد.

دوران کودکی نسل ما در حالی سپری شد که "ترین­‌ها" تنها در آمریکا بود و دست اکثریتی از مردمان این کره­ خاکی از آن کوتاه بود. بخشی از رویای آمریکایی و قدرت بی­ رقیبش در عرصه اقتصاد و ت بین­‌الملل برخاسته از همین بنا کردن برترین­‌ها بود. اما اکنون داستان جهان تغییر کرده است. دیگر "ترین­‌ها" در خاک آمریکا نیست.

امروز ديگر آنان که به استقبال رييس جمهور کشور آمريکا مي‌روند نه از روی احترام بلکه برای نشان دادن مراتب تنفر و انزجارشان است. بیداری اسلامی، انقلاب جوانان، خیزش امت عرب و. بر ساخته‌هایی جدید در عرصه ی و تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی است، که در واقع از اهتمام و پايداری ايرانيان در برابر آمريکا و ساير کشورهای سلطه‌جوی جهان نشات گرفته است. آنچه امروز جهانی شده است نه تنها فرهنگ "ليبرال دموکراسی" آمريکای نيست بلکه شعار "مرگ بر آمريکا" است که در نقاط مختلف جهان از شرق تا غرب، از مای، اندونزی، تايلند، هند و پاکستان، استراليا، ايران و افغانستان، سرزمين‌های اشغالی، فلسطين، ترکيه، بحرين، سوئد و انگليس تا شاخ آفريقا در برابر سياست‌های ظالمانه و ستمگرانه آمريکا به گوش مي‌رسد.


 

"فرید زکریا" در اثر "جهانِ پس از آمریکا" می‌نویسد: "درست در هنگامی که جهان در حال گشودگی است آمریکا در حال فروبستگی است. چند نسل پس از [این] که مورخان درباره­ روزگار ما می­‌نویسند شاید به این نکته اشاره کنند که در دهه­‌های نخست قرن بیست و یکم ایالات متحده در ماموریت بزرگ و تاریخی­اش کامیاب شد - جهانی کردن- اما در ضمن ممکن است بنویسند که فراموش کرد که خودش را جهانی کند!




مخاطب شعار "مرگ بر آمریکا" به هیچ وجه، مردم آمریکا نیستند که خود زیر زنجیرهای امپراتوری خبری و رسانه‌های استکباری و شعارهای دروغین آن، بی‌خبر از ظلم و جنایات دولت مردان خود در جهان بوده، تاب برآوردن فریادی را ندارند بلکه منظور از آمریکا‌، نظام ی و ت‌هایی است که از سوی حکومت و دولت آمریکا، در دنیا اعمال می‌شود؛ دولتی که روح استکباری و خوی فرعونی آن بر کشورهای بسیاری سایه انداخته است.



چنان که مقام معظم رهبری در ديدار پرشور امروز با دانش‌آموزان و دانشجويان‌ اظهار داشت: 30 سال پيش جوانان ما اسم سفارت آمريکا را گذاشتند "لانه جاسوسی"، امروز سفارت خانه‌های آمريکا در نزديک‌ترين کشورها به آمريکا اسمشان شده "لانه جاسوسی" يعنی جوانان انقلاب ما 30 سال جلوتر بودند.



یکی از راه هایی که می توانیم چشم خود و دیگران را از گناه باز داریم این است که دائماً تذکر دهیم که:
اگر ناموس خودت بود چه می کردی؟»

ابوبصیر به امام صادق علیه السّلام عرض می کند: زنی از کنار مردی می گذرد، آن مرد، به پشت سر آن زن نظر می کند، آیا این کار مرد، اشکال دارد؟ حضرت فرمود:

آیا یکی از شما خوش دارد که به اهل و خویشان او بنگرد؟
عرض کرد: نه، فرمود:
پس برای مردم، راضی باش، آن چه را که برای خودت می پسندی.۱

این داستان هم در این باره جالب است که:
روزی پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در میان اصحاب خود بودند که جوانی وارد شد و با جسارت تمام، خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گفت: ای محمّد، به چه حقّی، چشم چرانی را ممنوع و آزادی را از ما سلب کرده ای؟ اصحاب خواستند او را ادب کنند و تندی اش را پاسخ دهند، ولی پیامبر نگذاشت و سپس از جوان پرسید:
آیا تو مادر و خواهر داری؟
جوان گفت: بلی، چطور؟ فرمود:
آیا دوست داری کسی با دید شهوت به آنها نگاه کند؟
جوان گفت: خیر، ابداً.

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
پس آن چه برای خود نمی پسندی، در حق دیگران نیز انجام نده و مپسند.
جوان آگاه شد و عذر خواهی کرد.۲

منابع:
۱. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۴۵.
۲. غزالی، کیمیای سعادت.

۳. اخلاق اسلامی، ص۲۴۸-۲۴۹.


گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه يديروز بود و هراس فردا بر شانه هاي صبورت بگذارم ، آرام برايت بگويم و بگريم ، در آنلحظات شانه هاي تو کجا بود ؟


گفت: ای عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي، که در تمام لحظات بودنت برمن تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستي، من همچونعاشقي که به معشوق خويش مي نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟

گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد، عروج ميکند، اشک هايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود .

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشته بودي ؟

گفت : بارها صدايت کردم، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي، تو هرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ، فرياد بلند من بود که عزيزتر از هر چه هست، از اين راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهي رسيد .

گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي ؟

گفت : روزيت دادم تا صدايم کني، چيزي نگفتي، پناهت دادم تا صدايم کني، چيزي نگفتي، بارها گل برايت فرستادم، کلامي نگفتي، مي خواستم برايم بگويي آخر تو بنده ي من بودي؛ چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي .

گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟

گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر، من مي دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمي کني وگر نه همان بار اول شفايت مي دادم .

گفتم : مهربانترين خدا ، دوست دارمت .

گفت : عزيز تر از هر چه هست، من دوست تر دارمت .


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

در جستجوی او